شب تولدم

شب تولدم

 

 

 

ساعت 3 شب بود كه صداي تلفن , پسري را از خواب بيدار كرد.

 

 

 

پشت خط مادرش بود

 

 

 

.پسر با عصبانيت گفت: چرا اين وقت شب مرا از خواب بيدار

 

 

 

كردي؟

 

 

 

مادر گفت: 25 سال قبل در همين موقع شب تو مرا از خواب بيدار

 

 

 

كردي. فقط خواستم بگويم 

 

 

 

تولدت مبارك

 

 

 

پسر از اينكه دل مادرش را شكسته بود تا صبح خوابش نبرد ,

 

 

 

صبح سراغ مادرش رفت وقتي داخل خانه شد مادرش را پشت

 

 

 

ميز تلفن با شمع نيمه سوخته يافت

ولي مادر ديگر در اين دنيا نبود 



نظرات شما عزیزان:

مینا
ساعت17:02---4 تير 1391
وای چه قدر قشنگه

سامان
ساعت19:58---11 ارديبهشت 1391
برای شناخت توانائی هایت و تقویت آنچه در تو وجود دارد و برای رسیدن به آرامش پس از یک روز پر مشغله کتاب " پرواز به سوی درون " تمرین های اصولی و پایه ای برای آگاهی از آنچه هستیم را مطالعه کن
وبلاگ
telepatisaman.LoxBlog.com


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ جمعه 8 ارديبهشت 1391برچسب:, ] [ 11:56 ] [ maryam ] [ ]